زندگی هر روز یه طعم و رنگه...

ساخت وبلاگ
خیلی ناز و مهربون بود

خانومه سرش داد زد بعدم اون آقاهه بهش گیر داد كه این طرز برخورد با مشتری درست نیس

ولی اون همچنان مهربون بود و قشنگ جواب میداد ولی مشخص بود كه توو دلشه

وقتی گلا رو دیدم دلم خواس یكیشو براش بخرم

نمیشناختمش ولی اگه اون گلو نمیخریدمو بهش نمیدادم تا آخر عمرم توو حسرتش میموندم

زهرا خریداشو كرد و من هنوزم مونده بودم چی كار كنم

به زهرا گفتم بیا یه گلیشو انتخاب كن واسم گفت اینا مصنوعیه گفتم ولی قشنگه دوسشون دارم گفت پس خودت انتخاب كن گل تو هس پس باید واسه تو خاص باشه و دوسش داشته باشی مث شازده كوچولو!منم یه گل بنفششو برداشتم

زهرا هركاری كرد كه حسابش كنه نذاشتم خودم خریدمش بعد اون سمت مغازه زهرا لباس مردونه دید رفتیم نگاشون كردیم بعد اومدیم بریم بیرون به زهرا گفتم زهرا من این گلو بدم به اون دختره؟گفت چرا؟گفتم به دلم نشسته دوسش دارم تو بودی چی كار میكردی؟گفت من بودم نمیدادم چون من مث تو نیستم منم گفتم ولی من میخوام بدم بهش

دختره بین قفسه ها چن تا وسیله دستش بود داشت میبرد بذاره سرجاش منم پشت سرش میرفتم برگشت نگام كرد لبخند زدم اونم همین جوابو بهم داد بهش گفتم هرجا بری دنبالت میاما گفت كارم داری؟گفتم آره این گلو خریدم واسه تو گلو بهش دادم جا خورد گف مرسی ولی چرا گفتم چون دوست دارم

بغلم كرد

یه بغل خیلی محكم

پر از حسای خوب

خیلی خوشحال بودم و خیلی حالم خوب بود وقتی توو بغلش بودم

دختره گریه كرد توو بغلم

قربونش برم كه چقد خوب بود

وقتی جدا شد ازم اشكاشو پاك كردم گفتم فدات شم عزیزم بهم گفت حالا واقعا چرا گفتم چون واقعا دوست دارم و بعدم شمارمو گرفت

یه دختر فوق العاده بود واسه من كه واقعا دوسش داشتم و واقعا به دلم نشست

خیلی حسای خوبی ازش گرفتم

وقتی اومدیم بیرون زهرا بوسم كرد و این بوسش صد برابر حالمو بهتر كرد و هركاری كرد نذاشتم رد رژشو رو صورتم پاك كنه چون دوس داشتم باشه

همه ی حسای خوب امروزمو واسه همتون آرزو میكنم

خدایا همیشه یادم بنداز خیلی ساده میتونم حال خودم و بقیه رو خوب كنم...

گذر زمان چیزیو حل نکنه منو حل میکنه!!...
ما را در سایت گذر زمان چیزیو حل نکنه منو حل میکنه!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sevomindaheyezendegi2 بازدید : 129 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 5:50