ذهن مریض

فك كنم از زخم دلم باكتری ها و ویروسای وحشتناكی وارد بدنم شدن و به مغزم حمله كردن و الان ذهنم مریضه فكرم كثیفه پیله ی انرژیای اطرافم منفیه...

میدونم كه من نباید اینجوری باشم ولی هستم

شاید بگین خب دست خودته عوض شو ولی نه دست خودم نیس

خب اتفاقی كه واسم افتاد با من و زندگیمو رویاهام هم رستا نبود

میدونم نباید توو گذشته بمونم و چیزیه كه شده و نمیشه كاریش كرد ولی

ولی من نیاز دارم به یه سرم انرژی مثبت

من به یه آدم مثبت نیاز دارم كه هوامو داشته باشه و از دل شكستم چن روزی پرستاری كنه بلكه راه ورود این میكروبا گرفته شه!

اون آدم كیه؟!خب نمیدونم!هنوز شاید پیداش نكردم یا شاید پیداش كردم ولی حواسم بهش نیست!

بچه ها من گل میخوام یا شایدم بستنی یا یه شكلات یا یه بوس یهویی و غیر منتظره یه هدیه ی كوچولو!اینا چیزاییه كه خودم درمورد بقیه انجام میدم ولی تاحالا كسی واسم انجام نداده!

چقد دلم میخواد الان یكی از دوستام بهم زنگ بزنه بگه بیا بریم بیرون یكم هوا بخوریم!با كله میرم اصنم واسم مهم نیس ویروس نخوندم و فردا امتحان دارم!

كاش یه دختر داشتم!خیلی دوس دارم یه دختر داشته باشم و اگه به درآمدی برسم كه بتونم خرجشو بدم میرم یه دخترو به سرپرستی میگیرم.دوس دارم اسمش مریم یا باران یا رحمت باشه.وای من اسم رحمت رو خیلی دوس دارم!

كاش خودم هوای خودمو داشته باشم....

ببخشید كامنتا رو جواب ندادم هنوز چون دوس دارم انرژی داشته باشم و درست و حسابی جواب بدم